loading...

روزها با ماژیک

Content extracted from http://magicfarari.blog.ir/rss/?1738810202

بازدید : 659
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 14:52
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روزها با ماژیک

از کجا بگم ؟ از اینجایی که به حس درست رسیدم! همیشه دنبال فرار از این شهر و آدماش بودم و فکر میکردم من نمیخوامشون... الان که عمیق تر نگاه میکنم میبینم ما خوب خواسته نشدیم :) آدمایی که فکر بهشون باعث میشه تمام اعصاب بدنم نفرت ساطع کنن... چرا؟ اشکال کجا بود که هر چی بود عزت نفس من از همونجا فقدان داره! اشکال چی بود که ب تبدیل شد به تیشه زن ریشه‌های زندگیم! کسی که هیچی نبود، چرا ریشه‌های من انقدر سست بود؟

کلافه ام... نمیدونم این حال و هوا و این حس و این تصمیمی‌که میخوام بگیرم منطق داره توش یا نه...

یه گروه دو نفره زدم با ا و هیچ ریکشنی نشون نداد. وات د فاکمه؟:||

ببین هر چی بیشتر بخوای تو مرکز توجه باشی، بیشتر باخت میدی، ختم کلام

به زندگیت ارزش بده... با دستای خودت.

عزت و غرورت رو تقویت کن...

اپ تلگرام رو از گوشیم پاک میکنم.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 7
  • بازدید کننده امروز : 7
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 19
  • بازدید ماه : 121
  • بازدید سال : 332
  • بازدید کلی : 35340
  • کدهای اختصاصی