loading...

روزها با ماژیک

بازدید : 531
جمعه 15 اسفند 1398 زمان : 16:56

آشوبم :) پیج اینستای شهر همانُ درگیری ساعت‌های متوالی من همان... میدونی من همیشه آدم درگیری بودم، درگیر اراجیف! موقعی که به طور رسمی‌وارد اینستا شدم مثلا وقتی یه پست میذاشتم ساعتها آنلاین بودم و تک به تک ریکشن آدما رو رصد میکردم، آدمایی که لایک میکنن آدمایی که نمیکنن!! جالبیش این بود که لایک کردن یه آدم معنی‌‌‌ای واسم نداشت و حتا ارزشی! اما لایک نکردن کسی که حتا منو نمیشناخت و به صرف هم دانشگاهی بودن همو فالو کرده بودیم به منزله نفرت اون شخص از من و کول نبودن و پرطرفدار نبودن از دید خودم بود:))) این شد که دیکتیوش کردم، یا مثلا پروفایل اپ‌های مختلف از جمله تلگرام، حدود دو ساله که کاربر جدی تلگرامم! خب قبلشم بودم منتهی گروپ و کانال و مخاطبی خیلی وجود نداشت! و این مدت حتا یه عکس نبوده بذارم بمونه حداقل یه ماه! انقدر عکسای مختلف گذاشتم و برداشتم که دیگه بعد از یمدت تصمیم گرفتم هیچی نذارم :) دلیل سکوتم هم همینه ... نمیدونم منشاش کجا بود ولی از وقتی یادمه خودمو آدم باحالی نمیدونستم، اینکه چیزی بگم و یه عالم ریکشن بگیرم اینکه ... نمیدونم... همین باعث میشد مثلا تو گروهی حرفی نزنم با چیزی نفرستم یا حتی نظری ندم! که مبادا مورد بی محلی قرار بگیرم :) شاید هم حق داشتم... یه مدت تبدیل شدم به آدمی‌که میگشت و چیزی رو به اشتراک میذاشت که از یه آدم کول کِش رفته بود... این باعث شد حس کنم واقعا علایقم تخمیه و واسه کسی جذابیتی نداره... حس خوبی نبود! دلیل تایپ اینا هم اینه که تو گروه تل بچه‌های ... یه چیزی فرستادم! به اصطلاح فان و هیچ کس ریکشنی نشون نداد:) حالا میشه تلگرام رو لگ اوت کرد؟:))) واقعا حس خیلی بدیه خیلی بد... ضایعگی:) تو هیچوقت اینطور نباش...

پاورپوینت ویروس کرونا COVID-19 آنچه والدین بایستی بدانند چگونه از خود و کودکانتان محافظت کنید در 24 اسلاید کاملا قابل ویرایش همراه شکل
بازدید : 1243
سه شنبه 12 اسفند 1398 زمان : 1:21

تو هر مقطعی خودمو متعلق به جو و آدما نمیدونستم و تو فکر و تلاش برای جدایی بودم، جدا شدن از نوع اوج گرفتن شاید... و بعد از گذر تمام چیزی گه تو مقطع جدید باهام بود، خاطرات مقطع قبلی بود که به زور! تو ذهنم نگه میداشتم و مرورشون میکردم

اکسل پیشرفته آنالیز کارکرد پرسنل .
بازدید : 1096
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 17:48

از شدت استرس له لهم! باورم نمیشه تو این شرایط به فکر کلاس مجازی و کوفت و زهرمارن واسمون، یکی نیست بگه تویی که از ۹۰ دیقه، یه ساعتشو اراجیف میگی! یا تویی که نگرانی یه وقت یه ربع آخر رو نمونی تا وقت چاییت نگذره الان واسه ما شدین ... استغفرلله. دستم به هیچ کاری نمیره و راستشو بخوای اینجا نوشتن هم آرومم نمیکنه.‌‌. خیلی خسته ام و له... روزی که اومدم دیدم الف سرما خورده و نگم که چقدر نگران شدم .. امروز بابا سرفه میکنه و با هر سرفه‌ش یه خنجر به قلبم فرو میره... خدایا قَسَمت میدم به حق فاطمه زهرا و علی فاطمه خودت این بحران رو از سرمون بگذرون خدایا خودت نگهدار پدر و مادر‌هامون باش...

پاورپوینت بررسی معماری برج پیرعلمدار دامغان.
بازدید : 955
سه شنبه 5 اسفند 1398 زمان : 11:20

دو هفته‌ی بین ترم که به بطالت محض گذشت، شروع ترم جدید هم تاثیری رو باطل نگذشتن نداشت راستش تا امروز و اکنون و این شرایط. تعطیلی شاید تا عید! میخواستم کنکور ثبت نام کنم که بخاطر تجزیه و تحلیل شرایط دیدم وقت ندارم ولی اگه میدونستم اینطوری میشه قطعا ثبت نام میکردم قسمت گه قضیه اینجاست که دلیل ثبت نام عدم رضایت نیست:) چون من اگه وجود داشته باشم همین جا میتونم بهترین رشد و بهترین آینده رو رقم بزنم. نه روحیاتم با چیزی سازگاره نه حسرتمندم !:) فقط همون قضیه اثبات لعنتی که اکثر اوقات مثل خوره درونمو میخوره... گذشت به هر جهت

اسماعیلیان سده‌های میانه در سرزمین‌های ایران
بازدید : 1286
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 0:53

ول چرخیدن و عمر سوزی‌های من دو حالت داره، یه حالتش کاملا ابویس :)) آشکاره. اینطوری که مثلا در ۲۴ ساعت گذشته، یه کلمه درس نخوندم، دائم آنلاین بودم! جالبیش اینه که هیچ کسی هم نیست که مثلا با چت کردن وقتم تلف شه!! تو اینستا اکثر پست‌های سینا رو دیدم و مثلا خندیدم.. کلیپ مزخرف عروسی و لباس عقد و ... واتس رانگ ویت می؟:) جرقه‌ش شاید از دیروز بود سر کلاس م استرس داشتم و دو سه بار ازم سوال پرسید که خب نتونستم جواب بدم! خیلی ابلهانه رفتم نشستم پیش گایی که کتاب نداشت که ببینه چی درس میده :))) در همین حد پتتیک :// و حس کردم استاد حال نکرد با حرکتم! راستش خودشم زیاد نرمال نیست بنظرم، گشادی رو در نحوه تدریسش میشه حس کرد!

پاورپوینت بررسی نقش تغذیه در پیشگیری از بیماریها در نوجوانان، بزرگسالان و سالمندان .
بازدید : 646
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 0:53

راستش نه همیشه... امروز از دسته روزهای عمیقا دلگیرم بود و هجوم سایه سیاه تاریکی... باورم نمیشه تو این دنیا حتا یه دوست اختصاصی ندارم :) از ظهر تا الان سالمط بودن و هیچ کار مفیدی نکردم صرفا نمیخواستم وقتی میان، تو اتاق تنها باشم! میدونی گاهی از دیدن اطرافیانت که یکی یا یه گروهی دارن که بهشون خوش میگذره باعث میشه بیشتر فکر کنی.. فکر کنی به عمق تنهاییت! بچه‌ها یا کوهن یا در حال خوشگذرانی با فرندهاشون که صد البته هیچوقت دنبال رابطه بی تعهد نبودم و نیستم ولی خب این‌ حجم از تنهایی انصاف نیست :) و گاها تیکه‌های جالب کسی که تا دیروز ... ه:) میخوام یه لقمه یه چیز بخورم و برم سالمط که وقتی میان، اتاق تنها نباشم... کاش نیان حالا حالاها...یه گروه زده شد که بگم گه زدن دوباره خودم بود با حضور ا، که هر حرفش اعصابم رو خرد میکرد و لفت دادم :) نشون دادن ضعف به حالت مفتضح... از اینهمه ابهام در مورد همه چیز دلگیرم :(

تو که از وسعت دیوانگی هایم خبر داری؟

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 40
  • بازدید کننده دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 116
  • بازدید ماه : 581
  • بازدید سال : 26548
  • بازدید کلی : 34808
  • کدهای اختصاصی